محل تبلیغات شما



عیسی به صراحت تاکید کرد که تسلی دهنده به نام من” یعنی به نام عیسی فرستاده خواهد شد. با این توصیف، هیچ مسلمانی این را قبول ندارد که پیامبر مسلمانان توسط عیسی و به نام عیسی فرستاده شده باشد!

  مسلمانان ادعا می کنند که در کتاب مقدس نام پیامبر اسلام ذکر شده و درباره فعالیت او پیشگویی شده است. وقتی مسیحیان می پرسند لطفن نام پیامبر اسلام را در کتاب مقدس نشان دهید، بعد از کمی جستجو در کمال شگفتی درمی یابند که نام پیامبرشان را در آیات مورد نظر مشاهده نمی کنند.

سپس با اعتقاد راسخ می گویند اما مقصود این آیه یا آیات در کتاب مقدس پیشگویی درباره ظهور پیامبر اسلام است. اما با بررسی دقیق آن آیات، ادعای آنان تایید نمی شود.

قبل از بررسی، همان گونه که اطلاع دارید از دیدگاه مسلمانان کتاب مقدس تحریف و منسوخ شده است، با این توصیف، آنان برای تایید ادعاها و توجیه نظرات شان به آیات کتاب مقدس رجوع می کنند.

این پرسش مطرح می شود: اگر کتاب مقدس تحریف شده، چگونه می توان متن جعلی و نامعتبر را به عنوان سند و مدرک ارائه داد؟
نکته بعدی، به تایید مسلمانان، پیامبر اسلام از نسل اسماعیل است، در حالی که تمامی یهودیان از جمله انبیای عهد عتیق از نسل اسحاق هستند. حتی قرآن هم اذعان دارد که سلسله نبوت از اسحاق می آید:”و ما اسحاق و یعقوب را به او عطا کردیم و در خانه اش مقام نبوت را و کتاب آسمانی را برقرار کردیم” (سوره عنکبوت آیه ۲۷).

هم چنین در سوره صافات آیات ۱۱۲- ۱۱۳ اسحاق به عنوان پیامبر انتخاب شد و نه اسماعیل. به عبارت دیگر، قرآن وعده الهی را با اسحاق شروع می کند و نه اسماعیل.

کتاب مقدس می فرماید وقتی ابراهیم از خداوند درخواست کرد که کاش اسماعیل در حضور تو زیست کند (پیدایش فصل ۱۷ آیه ۱۸)، خدا در جواب او با تاکید فرمود:”در خصوص اسماعیل، تو را اجابت فرمودم. اینک او را برکت داده، امتی عظیم از اسماعیل به وجود می آورم” (فصل ۱۷ آیه ۲۰). از دیدگاه مسلمانان این آیه اشاره به دین اسلام است، در حالی که به آیه بعدی توجهی نشان نمی دهند. خداوند ادامه می دهد:”اما عهد خود را با اسحاق استوار خواهم ساخت” (آیه ۲۱).

بررسی ادعا
یک )-  آیا نام پیامبر مسلمانان در متن کتاب مقدس ذکر شده است؟
برخی از مسلمانان ادعا می کنند که واژه عبری محمد” با همان تلفظ عربی وجود دارد و در کتاب مقدس این واژه به کار رفته است (غزل غزل ها فصل ۵ آیه ۱۶).
واژه مورد نظر آنان مئود” است. مئود” در دستور زبان عبری اسم” نیست، بلکه به معنای بسیار، زیاد، خیلی، بی نهایت است. در آیه ۱۶ می خوانیم:”دهان او بسیار” شیرین است.” روای این آیه، دختری است که عاشق و شیفته سلیمان پادشاه شده و در همین آیه می گوید:”ای دختران اورشلیم، این است محبوب و یار من.” مخاطبان او فقط دختران یهودی (آن هم در محدوده اورشلیم) بوده اند و نه دختران سراسر جهان. به باور مسلمانان، پیامبر اسلام رسالت جهانی داشت و نه منطقه ای.

حتی اگر فرض کنیم تلفظ واژه مئود” همانند تلفظ محمد” به زبان عربی است، آیا قواعد دستور زبان و فرهنگ لغت عبری نیز این ادعا را تایید می کنند؟ به عنوان مثال، در زبان فارسی می گوییم فلانی اختیار تام دارد. آیا منظور از تام” یک نام شخص غیر ایرانی است؟
جان” در زبان انگلیسی اسم است، در حالی که در زبان فارسی به معنای روان، روح، عزیز و گرامی می باشد. زبان های عربی و عبری، کلمات و دستور زبان متفاوت دارند، در غیر این صورت دو زبان مختلف نبودند. اگر ادعای مسلمانان درباره واژه مئود” درست باشد، این سوال مطرح می شود که چرا یهودیان در قبل و بعد از میلاد مسیح، اسامی محمد یا حسین را برای نامگذاری فرزندان شان انتخاب نمی کردند؟

دوم ) –  آیا درباره پیامبر اسلام در کتاب مقدس پیشگویی شده است؟
نخستین متن مورد نظر مسلمانان کتاب تثنیه فصل ۱۸ آیه ۱۸ است. خدا به موسی وعده داد:”از بین برادرانت یک نبی مانند تو می فرستم.” مسلمانان چنین تفسیر می کنند که مقصود از برادران” نسل اسماعیل است. اشاره به پیامبر دیگر از آیه ۱۵ شروع می شود و نه از آیه ۱۸. در آیه ۱۵ چنین می خوانیم:”او از میان قوم اسرائیل، پیامبری مانند من برای شما خواهد فرستاد” بنابراین آن پیامبر یهودی بود و نه عرب. چرا آن پیامبر باید از میان قوم اسرائیل ظهور می کرد:

الف. قوم عرب در آن روزگار بت پرست بودند و خدای حقیقی را نمی شناختند.
ب. وقتی موسی به برادران اشاره کرد، قوم بت پرست عرب در میان قوم اسرائیل حضور نداشتند. خدا قوم اسرائیل را از اقوام دیگر جدا کرده بود و بارها به آنان هشدار داد که با اقوام بت پرست در ارتباط نباشند و تحت تاثیر فرهنگ آنان قرار نگیرند.
ج. قوم عرب در طول تاریخ دشمن اسرائیل بوده است.
د. موسی به طور روشن و واضح نام اقوام عرب را ذکر نکرد.

حتی اگر مسلمانان دلایل مذکور را نپذیرند، آیه ۲ را چگونه باید درک کرد:”قبیله لاوی در میان برادران خود نصیب (ملک) نخواهند داشت، زیرا خداوند میراث آنان است.” مسلمانان فراموش کرده اند که دوازده قبیله اسرائیل از نسل دوازده پسر یعقوب بودند و یهودیان طبق سنت قبایل، یکدیگر را برادر خطاب می کردند.

موسی به قوم اسرائیل گفت:”پیامبری مانند من خواهد بود”. موسی یهودی بود. بنابراین آن پیامبر باید یهودی باشد. موسی نگفت پیامبر غیر عبرانی و از قوم دیگر ظهور خواهد کرد. مسیح تحقق کامل این پیشگویی درباره نبی موعود بود.
خداوند از طریق موسی معجزات عجیبی ارائه داد:”موسی به فرمان خداوند، معجزات عظیمی در حضور فرعون مصر، درباریانش و تمام قوم او انجام داد. هیچکس تا به حال نتوانسته است قدرت و معجزات شگفت انگیز ی را که موسی در حضور قوم اسرائیل نشان داد، ظاهر سازد” (تثنیه فصل ۳۴ آیات ۱۱- ۱۲).

مسیح معجزات زیادی کرد. بیماران را شفا داد و مردگان را نیز زنده کرد. اما در قرآن به معجزات پیامبر اسلام نظیر آنچه موسی و مسیح انجام دادند، اشاره نشده است (سوره اسراء آیات ۹۰- ۹۳). مسلمانان می گویند معجزه پیامبر اسلام، پیغام خداوند بود. این در حالی است که تمام پیامبران حامل پیام خدا بوده اند.

سه)-  موسی و مسیح با خدا به طور مستقیم صحبت می کردند:”در اسرائیل پیامبری مانند موسی نبوده است که خداوند با او روبرو صحبت کرده باشد” (تثنیه فصل ۳۴ آیه ۱۰).
مسیح با خدای پدر در گفتگو بود (یوحنا فصل ۱ آیه ۱۸، فصل ۱۲ آیه ۴۹). پیامبر اسلام هرگز ادعا نکرد که با خدا روبرو صحبت کرده است. او سوره های قرآن را از فرشته دریافت کرد (سوره بقره آیه ۹۷).

دومین متنی که مسلمانان معتقدند ظهور پیامبر اسلام پیشگویی شده در تثنیه فصل ۳۳ آیه ۲ است:”خداوند از کوه سینا آمد، و از کوه فاران درخشید. ده ها هزار فرشته همراه او بودند و آتشی مشتعل در دست راست او.”

اگر یک مسلمان این آیه را بخواند، هرگز مدعی نمی شود این آیه پیشگویی درباره ظهور پیامبر است، بلکه می گوید سخن از آمدن خداوند” است! سوء استفاده مخالفان کتاب مقدس امری رایج است: نقل قول از یک آیه آن هم به طور ناقص یا بدون در نظر گرفتن کل متن، غالبن مفهومی کاملن اشتباه را ارائه می دهد.
حتی اگر در این پیشگویی از نام خداوند ذکری به میان نیامده بود، با نگاهی به نقشه جغرافیا پی می بردیم که فاران و سعیر نزدیک مصر و در شبه جزیره سینا قرار دارند و نه در فلسطین که محل زندگی و رسالت عیسی بود و نه در عربستان. فاران و سعیر صدها مایل دورتر از عربستان قرار دارند.

لطفن برای آگاهی بیشتر به نقشه جغرافیایی و هم چنین پیدایش فصل ۱۴ آیه ۶، اعداد فصل ۱۰ آیه ۱۲، فصل ۱۲ آیه ۱۶، فصل ۱۳ آیه ۳۰، تثنیه فصل ۱ آیه ۱ رجوع فرمایید.

سومین متن گزینشی مسلمانان، اشعیاء فصل ۲۱ آیه ۹ است:” هنگامی که ببینید سوران جفت جفت بر الاغ و شتر می آیند، باید دقت کنید.” تفسیر مسلمانان آن است که آن که سوار بر الاغ است، مسیح است و شترسوار پیامبر اسلام است!

اگر متن را با دقت بخوانیم (آیات ۱- ۱۰)، درمی یابیم که پیشگویی درباره سقوط شهر بزرگ و قدرتمند بابل بود. رویای سوران جفت جفت نمایانگر مادها و پارس ها بود که در سال ۵۳۹ قبل از میلاد بابل را مورد حمله قرار دادند.
هر مطلب را باید در چارچوب خودش خواند. این مهم ترین کار در درک کتاب مقدس است. اکثر جملات (آیه ها) کتاب مقدس فقط در ارتباط با جملات قبلی و بعدی معنی پیدا می کنند.
مهم ترین سئوال این است که موضوع بحث چیست؟ یا به عبارت ساده تر: نویسنده چه می گوید؟ این سئوالی است که باید در مورد هر جمله و هر پاراگراف بارها و بارها مطرح کرد. در واقع باید بکوشیم مسیر فکری نویسنده را دنبال کنیم. باید بپرسیم که نویسنده چه می گوید و چرا این مطلب را درست در این قسمت بیان می کند، و حالا که این را گفت، بعد چه می گوید؟

آیا مقصود مسیح از تسلی دهنده، اشاره به پیامبر مسلمانان است؟
یک. در یوحنا فصل ۱۴ آیات ۱۶- ۱۷ می خوانیم که مسیح می فرماید:”من از پدرم درخواست خواهم کرد تا پشتیبان و تسلی بخش دیگری به شما عطا نماید که همیشه با شما بماند. این پشتیبان و تسلی بخش همان روح القدس است که شما را با تمام حقایق آشنا خواهد کرد.”

همان طور که قبلن ذکر شد، نقل قول یک آیه از کتاب مقدس به طور ناقص یا بدون در نظر گرفتن کل متن، غالبن مفهومی کاملن اشتباه را به دست می دهد. مثلن حذف آیه ۱۷ از فصل ۱۴ انجیل یوحنا، می تواند به این تصور دامن بزند که مقصود مسیح از تسلی دهنده دیگر” شاید پیشگویی ظهور پیامبر جدید باشد. در حالی که در آیه هفدهم به روشنی به روح القدس اشاره گردیده است.

فصل های چهاردهم تا شانزدهم انجیل یوحنا درباره عملکرد روح القدس در زندگی ایمانداران مسیحی می باشد و هرگز درباره پیامبر دیگر اشاره و پیشگویی نشده است.

دو. در بیش از شش هزار نسخه دست نویس یونانی از عهد جدید، مطلقن حتی یک نسخه دست نویس وجود ندارد که به واژه ای غیر از تسلی دهنده یا مدافع نوشته شده باشد.

سه. تسلی دهنده که عیسی وعده داده بود می بایست همیشه با شاگردان و ایمانداران مسیحی بماند (آیه ۱۶)، ولی اکنون سیزده قرن است که پیامبر اسلام چشم از جهان فرو بسته است. بنابراین، او ویژگی خاص این تسلی دهنده را نداشت.

چهار. عیسی به شاگردانش گفت:”شما تسلی دهنده را می شناسید”، ولی شاگردان مسیح، پیامبر اسلام را نمی شناختند و نمی توانستند بشناسند، زیرا او شش قرن بعد به دنیا آمد. عیسی هم چنین به شاگردانش گفت که تسلی دهنده در شما خواهد بود. پیامبر اسلام نمی توانست در شاگردان مسیح باشد، زیرا آنان ششصد سال قبل از او زندگی می کردند و اطلاعی از او نداشتند.

پنج. عیسی به صراحت تاکید کرد که تسلی دهنده به نام من” یعنی به نام عیسی فرستاده خواهد شد. با این توصیف، هیچ مسلمانی این را قبول ندارد که پیامبر اسلام توسط عیسی و به نام عیسی فرستاده شده باشد.

یکی از رسالت های تسلی دهنده این است که عیسی مسیح را جلال دهد (یوحنا فصل ۱۶ آیه ۱۴). اما مطابق دیدگاه اسلام، پیامبر مسلمان برتر از عیسی و آخرین پیامبر است. در این صورت او عیسی را که پیش از او آمده و به عبارت دیگر در مرتبه پایین تری قرار دارد، جلال نمی دهد.

شش. سرانجام این که عیسی مسیح به صراحت بیان کرد که تسلی دهنده بعد از اندک ایامی” خواهد آمد (اعمال رسولان فصل ۱ آیه ۵)، در حالی که تا ششصد سال بعد خبری از پیامبر اسلام نبود. چند روز بعد، روح القدس در روز پنطیکاست آمد (اعمال رسولان فصل دوم). مسیح به شاگردان گفت که در اورشلیم بمانید و منتظر روح القدس باشید (اعمال رسولان فصل ۱ آیه ۴). آیا شاگردان می توانستند قرن ها عمر کنند تا پیامبر اسلام را که در سرزمین دیگر و نه اورشلیم و سرزمین فلسطین، ظهور نمود، مشاهده کنند؟

با این توصیف، مسلمانان معتقدند که واژه یونانی فارقلیط” مذکور در انجیل یوحنا فصل ۱۴ آیه ۱۶ به معنای احمد است. اما وقتی همین واژه را به دستگاه ترجمه گوگول (گوگول ترنسلیت) بدهید، چنین ترجمه می کند:”شفیع”، میانجی”، روح القدس”. این دقیقن همان کلمه ای است که در عهد جدید به کار برده شده. می توانید تلفظ آن را نیز بشنوید. مسیح وعده نزول روح القدس را داد و ده روز پس از صعود او، روح القدس بر رسولان نازل شد.

 


 


جواب: دیدگاه مسلمانان و مسیحیان نسبت به خدا دارای شباهت هایی با یکدیگر می باشند. مسیحیان معتقدند که خدای ابدی، عالم مطلق، قادر مطلق و حاضر مطلق این جهان را آفریده است و مسلمانان نیز همین ویژگیها را در مورد الله بکار می برند.

یک تفاوت اساسی بین دیدگاه اسلامی و مسیحی درباره خدا، مفهوم تثلیث می باشد. در کتاب مقدس، خداوند یگانه، خود را در سه شخص آشکار و معرفی می کند: خدای پدر، خدای پسر و خدای روح القدس. درحالیکه هر سه شخصیت تثلیث کاملا خود خدای یگانه هستند اما بدین معنی نیست که سه خدا وجود دارد بلکه تنها یک خدا وجود دارد.

فرزند خدا به شکل انسان بر روی زمین آمد که به آن "تجسم" می گویند که خدا در قالب جسم انسان به زمین آمد (لوقا فصل 1 آیه های 30 تا 35; یوحنا فصل 1 آیه 14; کولسیان فصل 2 آیه 9; اول یوحنا فصل 4 آیه های 1 تا 3). عیسی مسیح با مردن بر روی صلیب، جریمه گناهان ما را پرداخت نمود و بر گناه و مرگ غلبه نمود (رومیان فصل 6 آیه 23). عیسی مسیح پس از اینکه دوباره زنده شد نزد پدر خویش در آسمان رفت و روح القدس را برای ایمانداران فرستاد (اعمال رسولان فصل 1 آیه های 8 تا 11). روزی، عیسی مسیح برای داوری و پادشاهی خواهد آمد (اعمال رسولان فصل 10 آیه های 42 و 43). کسانی که به عیسی مسیح ایمان آورده باشند با او زندگی خواهند کرد اما آنهاییکه او را رد می کنند و از او پیروی نمی کنند باید ابدیت خود را جدای از خدای مقدس و در جهنم بگذرانند.

"پدر آسمانی ما خدا، او را دوست دارد، چون او فرزند خداست و خدا همه چيز را در اختيار او قرار داده است. خدا كسانی را كه به فرزند او ايمان آورند، نجات می‌دهد و زندگی جاويد نصيبشان می‌سازد. ولی كسانی كه به او ايمان نياورند و از او اطاعت نكنند، هرگز بحضور خدا راه نخواهند يافت، بلكه گرفتار خشم او خواهند شد" (یوحنا فصل 3 آیه های 35 تا 36). یا باید قبول کنیم که عیسی مسیح تاوان گناهان ما و خشم خدا نسبت به ما را بر روی صلیب به دوش خود گرفت و یا اینکه ما تاوان گناهان خود و خشم خدا نسبت به خودمان را در جهنم به دوش خود خواهیم گرفت (اول پطرس فصل 2 آیه 24).

تثلیث، باور اساسی و بنیادین در مسیحیت است. بدون تثلیث دیگر خداوند در قالب انسان و در جسم عیسی مسیح به زمین نیامد. بدون مسیح، نجات از گناه وجود نخواهد داشت و بدون نجات، گناه همه ما را بطور ابدی محکوم به جهنم ابدی خواهد کرد.

حال، آیا مسیحیان و مسلمانان یک خدا را پرستش می کنند؟ و یا بهتر است بپرسیم که آیا مسیحیان و مسلمانان هر دو، درک یکسانی از ماهیت خداوند دارند؟ قطعا، خیر! به دلیل وجود تفاوت های بسیار اساسی و بنیادین درباره ماهیت خداوند بین اسلام و مسیحیت، بنابراین هر دوی آنها نمی توانند درست و صحیح باشند. خداوند کتاب مقدس خود به تنهایی مشکل گناه انسان را با فدا کردن جان فرزندش، حل کرده است.

"زيرا خدا بقدری مردم جهان را دوست دارد كه يگانه فرزند خود را فرستاده است، تا هر كه به او ايمان آورد، هلاک نشود بلكه زندگی جاويد بيابد. خدا فرزند خود را فرستاده است نه برای اينكه مردم را محكوم كند بلكه بوسيله‌‌ء او نجاتشان دهد.

كسانی كه به او ايمان بياورند، هيچ نوع محكوميت و هلاكتی در انتظارشان نيست؛ ولی كسانی كه به او ايمان نياورند، از هم اكنون محكوم‌اند، چون به يگانه فرزند خدا ايمان نياورده‌اند" (یوحنا فصل 3 آیه های 16 تا )



جواب: اینکه آیا پس از مرگ زندگی وجود دارد یا نه! یه بحث و سوال عمومی و جهانی است. ایوب این موضوع را اینگونه در کتاب مقدس مطرح می کند: "انسان چقدرناتوان است. عمرش كوتاه و پر از زحمت است. مثل گل، لحظه‌ای می‌شكفد و زود پژمرده می‌شود و همچون سايۀ ابری كه در حركت است بسرعت ناپديد می‌گردد. . وقتی انسان بميرد، آيا دوباره زنده می‌شود؟ من در تمام روزهای سخت زندگی در انتظار مرگ و خلاصی خود خواهم بود. " ( ایوب فصل 14 آیه های 1،2،14 ).

به مانند ایوب، این سؤال تقریباً ذهن همۀ ما را به خود مشغول کرده است . واقعاً پس از مرگ چه اتفاقی می افتد؟ آیا به همین سادگی از بین خواهیم رفت و دیگر وجود نخواهیم داشت؟ آیا پس از مَرگ به زمین خواهیم برگشت تا به اهداف شخصی عالی تری برسیم؟ آیا پس از مَرگ، همه به یک جا می روند و یا اینکه افراد مختلف به مکان های متفاوت منتقل خواهند شد؟ آیا واقعاً چیزی به نام بهشت و جهنم وجود دارد ؟

کتاب مقدس نه فقط حیات پس از مرگ را تأیید می کند، بلکه آن را جاودانی و بسیار پر جلال توصیف می نماید: "كتاب آسمانی نيز در اين مورد می‌فرمايد كه خدا برای دوستداران خود، چيزهايی تدارک ديده است كه هيچ انسانی هرگز نديده، نشنيده و به فكرش نيز خطور نكرده است. " (اول قرنتیان فصل 2 آیه 9). عیسی مسیح، خدای مُجَسّم ( خدای مجسم یعنی اینکه عیسی مسیح همان خدا می باشد که در جسم انسان به زمین آمد )، به این جهان خاکی آمد تا حیات جاودانی را همچون یک هدیه به انسان ببخشد. "برای گناهان ما بود كه او مجروح شد و برای شرارت ما بود كه او را زدند. او تنبيه شد تا ما سلامتی كامل داشته باشيم. از زخمهای او ما شفا يافتيم." (اشعیا فصل 53 آیه 5).

عیسی مسیح، با فدا کردن جان خود، مجازاتی را که ما سزاوار آن بودیم بر دوش خود گرفت. او پس از سه روز، با قیام و جسمانی خویش از قبر، پیروزی خود را بر مرگ ثابت نمود و دوباره زنده شد. پس از قیام از مردگان، عیسی مسیح مدت 40 روز بر روی زمین ماند، و قبل از صعود به بهشت ابدی توسط صدها نفر دیده شد. رومیان فصل 4 آیه 25 می گوید: "عيسی مسيح بخاطر گناهان ما تسليم مرگ گرديد و دوباره زنده شد تا ما در پيشگاه خدا بی‌گناه» بحساب آييم."

قیام مسیح از مرگ واقعه ای است که برای اثبات آن مدارک زیادی وجود دارند. پولس رسول از افراد مختلف دعوت نمود تا برای تایید صحت این واقعه از شاهدان عینی پرسش و تحقیق کنند. ولی هیچکس نتوانست صِحّت قیام مسیح را ردّ کند. بر مبنای قیام مسیح، که اساس ایمان مسیحی است، ما نیز از مردگان خواهیم برخاست. رستاخیز و قیام عیسی مسیح از مردگان، مهترین سند برای اثبات زندگی پس از مرگ است. عیسی مسیح ،نخستین فردی بود که پس از مرگ دوباره زنده شد و این تنها آغاز برداشت محصول بود و همه کسانیکه به او ایمان بیاورند در روز قیامت زنده خواهند شد و به آنها زندگی ابدی اعطا خواهد شد. مرگ جسمانی از طریق آدم وارد دنیا شد و همه ما از نسل او (آدم) می باشیم.اما همۀ آنانی که توسط ایمان به مسیح به فرزندخواندگی در خانوادۀ الهی درآمده اند، وارث زندگی جدید خواهند شد. (اول قرنتیان فصل 15 آیه های 20 تا 22) همانطور که خداوند مسیح را پس از مرگ دوباره زنده کرد، ما را نیز هنگام بازگشت دوباره مسیح، زنده خواهد کرد. (اول قرنتیان فصل 6 آیه 14)

باید توجه داشت که اگر چه در نهایت همۀ ما دوباره پس از مرگ زنده خواهیم شد، ولی همه به بهشت نخواهند رفت. انتخاب یک فرد در زمان حیات، تعیین کننده این است که آیا پس از مرگ به بهشت خواهد رفت یا نه. کتاب مقدس می گوید: "همانگونه كه به حكم خداوند، انسان يک بار می‌ميرد و بعد از آن نوبت داوری می‌رسد" (عبرانیان فصل 9 ایه 27). آنانی که از طریق ایمان به عیسی مسیح، نیکوکار و درست کارشده اند، به زندگی ابدی دست خواهند یافت اما سرنوشت کسانی که عیسی مسیح را به عنوان تنها نجات دهنده قبول نکردند، مرگ ابدی در دوزخ می باشد (متی فصل 25 آیه 46).

جهنم نیز، مانند بهشت، یک توهّم و تخیل نیست؛ بلکه مکانی است واقعی. جایی که اشخاص بی ایمان خشم و غضب ابدی خدا را تجربه خواهند کرد. جهنم مانند چاهی است که انتهایی ندارد(لوقا فصل 8 آیه 31؛ مکاشفه فصل 9 آیه1). و دریاچۀ آتش که ساکنان آن شب و روز در آن عذاب می کشند (مکاشفه فصل 20 آیه 10). در جهنم گریه و فشار دندان بر دندان خواهد بود. اینها نشان دهنده رنجی عمیق و غضبی شدید است (متی فصل 13 آیه 42).

خدا از مرگ شریران خوشحال نمی شود بلکه می خواهد که از شرارت خود دست بکشند تا زنده بمانند (حزقیال فصل 33 آیه 11) اما در عین حال، ما را نیز مجبور به اطاعت از خود نخواهد کرد، اگر انتخاب ما این باشد که او را رد کنیم، او نیز انتخاب ما را می پذیرد تا بصورت ابدی از او جدا شویم.

زندگی زمینی یک امتحان است؛ و در واقع، فرصتی است که به ما داده شده تا برای زندگی ابدی آماده شویم. برای ایمانداران، زندگی پس از مرگ یعنی زندگی جاودانه همراه با خداوند در بهشت ولی زندگی پس از مرگ برای غیرایمانداران مرگ ابدی در دریاچه آتش است. ما چگونه می توانیم به زندگی جاودانه پس از مرگ دست یابیم و دچار دریاچه آتش در جهنم نشویم؟ فقط یک راه وجود دارد، و آن نیز ایمان به عیسی مسیح می باشد. عیسی مسیح گفت:" آن كسی كه مردگان را زنده می‌كند و به ايشان زندگی می‌بخشد، من هستم. هر كه به من ايمان داشته باشد، اگر حتی مانند ديگران بميرد، بار ديگر زنده خواهد شد. و چون به من ايمان دارد، زندگی جاويد يافته، هرگز هلاک نخواهد شد."(یوحنا فصل 11 آیه 25 تا 26 )

حیات ابدی، به عنوان یک هدیه بطور رایگان، در دسترس همه می باشد. اما تنها کسانی قادر به دریافت آن هستند که : "خدا كسانی را كه به فرزند او ايمان آورند، نجات می‌دهد و زندگی جاويد نصيبشان می‌سازد. ولی كسانی كه به او ايمان نياورند و از او اطاعت نكنند، هرگز بحضور خدا راه نخواهند يافت، بلكه گرفتار خشم او خواهند شد" (یوحنا فصل 3 آیه 36). پس از مرگ دیگر فرصتی به ما داده نخواهد شد تا هدیه رایگان نجات و زندگی ابدی را دریافت کنیم. زندگی زمینی و فرصتی که در این زندگی برای قبول یا رد کردن عیسی مسیح به ما داده شده، تعیین کننده مقصد ابدی ما خواهد بود." فرياد تو را زمانی كه درِ رحمتم برويت باز بود، شنيدم. در روزی كه موعد نجات بود، به كمک تو شتافتم."(دوم قرنتیان فصل 6 آیه 2 ). اگر ما مرگ عیسی مسیح را به عنوان پرداخت بهای کامل گناهان خود قبول کنیم، نه تنها زندگی هدفمند و پرباری بر روی زمین خواهیم داشت بلکه زندگی ابدی پس از مرگ را نیز در حضور پرجلال عیسی مسیح، تضمین خواهیم کرد.


سوال: مسیحیت چیست و مسیحیان به چه چیزی ایمان دارند؟

جواب:
باورهای اساسی مسیحیت در اول قرنتیان فصل 15 آیه های 1 تا4 اینگونه بطور خلاصه بیان شده اند: "حال ای برادران، بگذاريد بار ديگر حقايق انجيل را بياد شما آورم، يعنی همان خبر خوشی را كه قبلاً به شما اعلام كردم و شما هم آن را با شادی پذيرفتيد و اكنون نيز ايمانتان بر همين پيغام عالی استوار است. همين خبر خوش است كه اگر واقعاً به آن ايمان داشته باشيد، باعث نجاتتان می‌گردد، مگر آنكه ايمانتان واقعی نباشد. من مهمترين حقايق انجيل را همانطور كه ديگران به من رساندند، به شما اعلام كردم، يعنی اين حقايق را كه مسيح طبق نوشته‌های كتاب آسمانی، جان خود را در راه آمرزش گناهان ما فدا كرد و مرد، در قبر گذاشته شد و روز سوم زنده گرديد و از قبر بيرون آمد، همانطور كه انبياء پيشگويی كرده بودند".

اعتقاد و ایمان مسیحی در این آیات مشخص است. آنچه که مسیحیت را در مقایسه با سایر ادیان منحصر به فرد می کند این است که مسیحیت بیش از آنکه در رابطه با مراسم مذهبی باشد در مورد برقرار کردن یک رابطه نزدیک با خدا می باشد. ایجاد این رابطه تنها حاصل کار مسیح و خدمات روح القدس در زندگی ایمانداران است.

مسیحیان بر این عقیده اند که کتاب مقدس کلام الهام شدۀ خدا می باشد. به همین دلیل آنها ایمان دارند که آموزش های کتاب مقدس در هر زمینه ای صحیح ترین، بانفوذترین، و مقتدرانه ترین نظر است. (دوم تیموتائوس فصل 3 آیه 16؛ دوم پطرس فصل 1 آیه های 20 تا 21) مسیحیان به خدای یگانه اعتقاد دارند که در سه شخصیت پدر، پسر، و روح القدس وجود دارد.

مسیحیان ایمان دارند که هدف خاص خدا از آفرینش انسان این بوده است که انسان با خدا رابطه داشته باشد، اما گناه، بشریت را از خدا جدا ساخت (رومیان فصل 3 آیه 23 و فصل 5 آیه 12). مسیحیت می گوید که عیسی مسیح خدای کامل و انسان بی نقصی بود که بر این جهان خاکی قدم نهاد (فیلیپیان فصل 2 آیه های 6 تا 11) و بر روی صلیب جان داد. مسیحیان ایمان دارند که عیسی مسیح پس از مرگ دفن شد، روز سوم از مردگان برخاست، و الان در دست راست خدای پدر نشسته است تا برای ایمانداران شفاعت کند (عبرانیان فصل 7 آیه 25). پیغام مسیحیت اعلام این حقیقت است که مرگ مسیح بر روی صلیب برای پرداخت جریمه گناه بشر کافی و بسنده بوده است؛ و این همان عاملی است که رابطۀ گسیخته بین خدا و انسان را بازسازی می کند. (عبرانیان فصل 9 آیه های 11 تا 14و فصل 10 آیه 10؛ رومیان فصل 6 آیه 23 و فصل 5 آیه 8)

مسیحیت می گوید، انسان برای اینکه نجات پیدا کند و به این رابطۀ احیا شده دست یابد، باید به کاری که عیسی مسیح بر روی صلیب به انجام رسانید، ایمان آورد. اگر شخصی ایمان داشته باشد که مسیح به جای او مُرد و با مرگ خویش جریمۀ گناهان او را پرداخت نموده و از مردگان قیام کرد، آن شخص نجات یافته است. هیچکس قادر نیست نجات را توسط کارهای خوب خودش بدست آورد. در واقع هیچکس نمی تواند آنقدر نیکو و بیگناه باشد که خدا را خشنود سازد زیرا همۀ ما گناهکار هستیم. (اشعیا فصل 53 آیه 6 و فصل 64 آیه های 6 تا 7) علاوه بر این، چون مسیح تمام آنچه برای نجات ما لازم بود، تمام و کمال انجام داد، نمیتوان چیزی به آن اضافه کرد برای اینکه کاری که او انجام داد، کاملا برای نجات کافی است. به همین دلیل هنگامی که بر روی صلیب جان خود را فدا کرد، گفت: "تمام شد" (یوحنا فصل 19 آیه 30) این گفته به این معنی است که کار نجات تمام شد.

بر اساس مسیحیت، نجات یعنی آزاد شده از اسارت زندگی گناه آلود گذشته و برقرار کردن دوباره رابطه با خدا می باشد. زمانی ما برده و درخدمت گناه بودیم، ولی الان در خدمت عیسی مسیح هستیم (رومیان فصل6 آیه های 15 تا 22). تا زمانیکه ایمانداران در این زندگی در بند گناه باشد همواره در وسوسه ارتکاب گناه خواهد بود. تنها راه پیروزی بر وسوسه و گناه این است که ایمانداران خود را به مطالعه و اطاعت از کتاب مقدس بسپارند و همواره تحت کنترل روح القدس زندگی کنند. زندگی تحت کنترل روح القدس بدین معنی می باشد که زندگی روزمره خود را تحت کنترل و راهبری روح القدس سپری کنیم. اجازه بدهیم که روح القدس افسار زندگی ما را در دستان خود بگیرد و ما نیز کاملا از او اطاعت کنیم.

در حالی که بسیاری از مذاهب پیروان خود را به اطاعت از یک سری قوانین مجبور می کنند، اما مسیحیت یعنی ایمان به اینکه عیسی مسیح که بر روی صلیب مُرد، جریمۀ گناهان را پرداخت نمود، و روز سوم از مُردگان برخاست. با مرگ مسیح بر روی صلیب تاوان گناهان ما پرداخت شده است، و حال ما می توانیم با خدا معاشرت داشته باشید. در مسیحیت می توانیم بر طبیعت گناه آلود خود غلبه کنیم و در رابطه نزدیک و صمیمی با خدا زندگی کنیم ، این همان مسیحیتی است که کاملا بر اساس خواست و گفته کتاب مقدس است.
 


سوال: اهمیت غسل تعمید مسیحیان چیست؟

جواب:
غسل تعمید یکی از دو اصولی می باشد که عیسی مسیح برای کلیسا تعیین نمود. او قبل از صعودش به آسمان گفت:"پس برويد و تمام قومها را شاگرد من سازيد و ايشان را به اسم پدر و پسر و روح القدس غسل تعميد دهيد؛ و به ايشان تعليم دهيد كه تمام دستوراتی را كه به شما داده‌ام، اطاعت كنند. مطمئن باشيد هر جا كه برويد، حتی دورترين نقطه دنيا باشد، من هميشه همراه شما هستم" (متی فصل 28 آیه های 19 تا 20). این دستورات، مشخص می کند که کلیسا مسئول آموزش کلام عیسی مسیح، تربیت شاگردان و تعمید دادن آن شاگردان می باشد. این کارها باید در همه جا بین همه ملت های دنیا و تا آخر زمان انجام شوند. بنابراین، اگر بتوانیم یک دلیل محکم برای اهمیت غسل نام ببریم این است که عیسی مسیح دستور غسل تعمید را صادر کرده است.

غسل تعمید قبل از بوجود آمدن کلیسا نیز انجام می شده است. یهودیان باستان، برای نوکیشان این مراسم را اجرا می کردند تا ذات او را برای ورود به آیین شان تمیز کنند. یحیی تعمید دهنده، غسل تعمید را برای آماده کردن راه عیسی مسیح انجام میداد و همه، چه یهودی و چه غیر یهودی را مم به غسل تعمید می دانست چراکه همه نیازمند توبه بودند. با این وجود غسل تعمید یحیی، که نشان دهنده توبه بود، مانند غسل تعمید مسیحیان همانطوری که در اعمال رسولان فصل آیه های 24 تا 26 و فصل 19 آیه های 1 تا 7 عنوان شده، نیست.

غسل تعمید باید در نام پدر، پسر و روح القدس انجام شود که به آن غسل تعمید مسیحی گفته می شود. از طریق این اصل است که یک فرد به عضویت کلیسا پذیرفته خواهد شد. زمانیکه نجات پیدا می کنیم، توسط روح القدس در بدن مسیح که همان کلیسا می باشد، تعمید می گیریم. اول قرنتیان فصل 12 آیه 13 می گوید:" هر يک از ما عضوی از بدن مسيح می‌باشيم. بعضی از ما يهودی هستيم و بعضی غيريهودی؛ بعضی غلام هستيم و بعضی آزاد. اما روح‌القدس همۀ ما را كنار هم قرار داده و بصورت يک بدن درآورده است. درواقع ما بوسيلۀ يک روح، يعنی روح‌القدس، در بدن مسيح تعميد گرفته‌ايم و خدا به همۀ ما، از همان روح عطا كرده است."

غسل تعمید، راهی است که یک فرد توسط آن به صورت عمومی ایمان به مسیح و پیروی از او را اعلام می کند. فرد زمانیکه درون آب برای تعمید فرو میرود درون قلب خویش می گوید،" به عیسی مسیح ایمان می آورم، او روح مرا از گناه پاک نمود و حال من دارای یک زندگی نو و مقدس می باشم."

غسل تعمید در واقع سمبلی ازمرگ مسیح، دفن شدن او و رستاخیزش از مردگان می باشد. و همچنین، نشان دهنده مرگ ما در گناه و زنده شدن ما در مسیح می باشد. زمانیکه یک گناهکار، به ایمان آوردن به عیسی مسیح اعتراف می کند، طبیعت گناه آلودش در گناه می میرد (رومیان فصل 6 آیه 11) و به او یک زندگی نو اعطا می شود (کولسیان فصل 2 آیه 12). فرو رفتن در آب به معنی مردن در گناه است، و بیرون آمدن از آب نشان دهنده بدن پاک و زندگی جدیدی است که بدنبال رستگاری می رود. رومیان فصل 6 آیه 4 اینگونه می گوید که:" هنگامی كه مسيح مرد، طبيعت كهنۀ ما هم كه گناه را دوست می‌داشت، با او در آبِ تعميد دفن شد؛ و زمانی كه خدای پدر با قدرت پر جلال خود، مسيح را به زندگی بازگرداند، ما نيز در آن زندگی تازه و عالی شريک شديم."

بطور ساده می توان گفت که تعمید گرفتن یک شهادت و گواهی بیرونی برای یک تغییر درونی می باشد. غسل تعمید مسیحی نشان دهنده فرمانبرداری از عیسی مسیح پس از نجات می باشد. گرچه غسل تعمید در ارتباط با نجات می باشد اما شرط لازم و تضمین کننده نجات نیست، بلکه نجات واقعی زمانی دریافت می شود که با تمام وجود و از اعماق قلب خود، عیسی مسیح را به عنوان تنها نجات دهنده بپذیریم و به او ایمان بیاوریم. کتاب مقدس ترتیب انجام شدن این کار را به این صورت بیان می کند که ابتدا یک شخص به عیسی مسیح ایمان می آورد سپس غسل تعمید می گیرد (اعمال رسولان فصل 2 آیه 41 و فصل 16 آیه های 14 تا 15).

یک نوکیش مسیحی باید تمایل فوری به انجام غسل تعمید داشته باشد. همانطور که در اعمال رسولان فصل 8 آیه های 35 تا 36 می بینیم:" همچنانكه كالسكه پيش می‌رفت، به يک بركۀ آب رسيدند. مرد حبشی گفت: نگاه كن! اين هم آب! آيا امكان دارد حالا غسل تعميد بگيرم؟" آنها فورا کالسکه را نگه داشته و فیلیپ، آن مرد را تعمید داد.

غسل تعمید مسیحی نشان دهنده ارتباط ایماندار با مرگ، دفن و رستاخیر عیسی مسیح می باشد. هرجاییکه پیام انجیل موعظه می شود و مردم به مسیح ایمان می آوردند، باید غسل تعمید نیز انجام شود.


سوال: آیا کتاب مقدس، واقعا کلام خداست؟

جواب:
پاسخ ما به این پرسش بیانگر طرز نگرش ما به کتاب مقدس، اهمیت آن در زندگی شخصی ما، و در نهایت تاثیر جاودانی آن در زندگیمان می باشد. اگر کتاب مقدس واقعاً کلام خداست، بنابراین بایستی به آن اهمیت بدهیم، از اصول آن پیروی نماییم، و نهایتاً به آن اعتماد کنیم. اگر کتاب مقدس کلام واقعی خداست، هر گونه بی اهمیتی نسبت به آن، بی اهمیتی نسبت به خداست.

این واقعیت که خدا کتاب مقدس را در اختیار ما گذاشته است، در واقع نشانگر محبت و توجهی است که او نسبت به ما دارد. مفهوم ساده "مکاشفه" این است که خدا آنچه را که هست و راهی را که بتوان با او رابطه داشت، برای ما مکشوف کرده است. ما به هیچ وجه نمی توانستیم این حقایق را بدانیم اگر خود خدا آنها را در کتاب مقدس برای ما آشکار نکرده بود. هر چند این مکاشفه بصورت تدریجی و در طول 1500 سال به کمال رسید، ولی دربرگیرندۀ تمام حقایقی است که انسان نیاز دارد بداند تا یک رابطه صحیح با خدا داشته باشد. اگر کتاب مقدس کلام واقعی خداست، بنابراین در ارتباط با ایمان، زندگی مسیحی، و اخلاقیات والاترین و مقتدرترین و معتبرترین منبع ما می باشد.

پرسشی که ما باید از خود بپرسیم این است که "چگونه میتوان اطمینان حاصل نمود که کتاب مقدس کلام حقیقی خداست؛ و نه صرفاً یک کتاب خوب؟ کتاب مقدس چه خصوصیات منحصر به فردی دارد که آن را برتر از سایر کتابهای مذهبی می سازد؟" اگر بخواهیم صِحّت ادعای کتاب مقدس را مبنی بر اینکه کلام الهام شده خدا است و برای داشتن ایمان و رشد در زندگی مسیحی کاملا کافی می باشد، مورد آزمایش قرار دهیم، لازم است بطور جدی به این سؤالات پاسخ دهیم.

کتاب مقدس مدعی این حقیقت است که کلام خداست و نمیتواند شکی در آن باشد. این مطلب به وضوح در دوم تیموتائوس فصل 3 آیه های 15 تا 17 آمده است: "خودت نيز از كودكی كتاب مقدس را فرا گرفته‌ای. اين كتاب به تو حكمت بخشيده تا بدانی كه دست يافتن به نجات، از راه ايمان به عيسی مسيح امكان‌پذير است. در واقع تمام قسمت‌های كتاب مقدس را خدا الهام فرموده است. از اين جهت، برای ما بسيار مفيد می‌باشد، زيرا كارهای راست را به ما می‌آموزد، اعمال نادرست را مورد سرزنش قرار می‌دهد و اصلاح می‌كند، و ما را بسوی زندگی خداپسندانه هدايت می‌نمايد. خدا بوسيلۀ كلامش ما را از هر جهت آماده و مجهز می‌سازد تا به همه نيكی نماييم. "

مطالعۀ شواهد درونی و بیرونی کتاب مقدس ثابت می کنند که کتاب مقدس حقیقتاً کلام خداست. شواهد درونی اشاره به حقایقی میکنند که درون کتب کتاب مقدس یافت می شوند و بر الهی بودن آن شهادت می دهند. اتحاد و یکپارچگی کتاب مقدس یکی از اولین شواهد درونی است که ثابت میکند کتاب مقدس کلام واقعی خداست. اگر چه کتاب مقدس شامل 66 کتاب می باشد که در سه قارۀ مختلف، به سه زبان متفاوت، بوسیلۀ 40 نفر از طبقات مختلف اجتماعی، و در طول 1500 سال به نگارش در آمده است، اما کتابی یکپارچه است که تا به امروز باقی مانده است، یعنی از ابتدا تا به انتها هیچ تناقضی در آن وجود ندارد. این یکپارچگی ثابت می کند که تمامی نویسنده های کتاب مقدس از یک منبع الهی هدایت شده اند تا فقط کلام بی نقص خدا را به نگارش درآورند.

یکی دیگر از شواهد درونی کتاب مقدس که ثابت میکند کتاب مقدس کلام خداست پیشگویی ها است که در آن به ثبت رسیده اند. کتاب مقدس حاوی صدها پیشگویی دقیق است که دربارۀ آیندۀ اقوامی خاص (مانند قوم بنی اسرائیل)، شهرها و افرادی مشخص می باشد. و همچنین ظهور مسیح (نجات دهنده همه کسانی که به او ایمان می آورند) را پیشگویی می کند. برخلاف پیشگویی هایی که در سایر کتب مذهبی آمده است و یا بوسیلۀ افرادی مانند نوستراداموس (Nostradamus) انجام شده است پیشگویی های کتاب مقدس به شرح دقیق جزییات پرداخته و همواره بطور تمام و کمال به انجام رسیده اند. عهد قدیم شامل بیش از سیصد پیشگویی در باره عیسی مسیح می باشد. نه فقط محل تولد او و اینکه از کدام تبار و خاندان است، پیشگویی شده بود ، بلکه چگونگی مرگ و قیامش در روز سوم نیز پیشگویی شده بود. به وقوع پیوستن تمام این پیشگویی ها ما را به این نتیجۀ منطقی می رساند که همه آنها از یک منبع الهی سرچشمه گرفته اند. هیچ کتاب مذهبی دیگری مانند کتاب مقدس وجود ندارد که حاوی این همه پیشگویی باشد.

منحصر به فرد بودن، قدرت و اقتدار کتاب مقدس سومین دلیل درونی است که ثابت می کند کتاب مقدس یک کتاب الهی است. شاید این دلیل سوم، ضعیف تر از دو دلیل دیگر باشد و بنظر برسد که ما اینگونه تصور می کنیم ولی واقعیت این است که هیچ کتابی اقتدار کتاب مقدس را ندارد. زندگی افراد بیشماری با مطالعۀ کتاب مقدس عوض شده است. کتاب مقدس معتادین و همجنس بازان را از عادات مهلکشان آزاد ساخته و شفا داده است؛ زندگی انسانهای ولگرد و بیکار را تغییر داده است؛ مجرمین سنگدل را دچار تغییر درونی کرده است؛ گناهکاران را توبیخ نموده است؛ و تنفردرونی بسیاری را به محبت و بخشش تبدیل نموده است. همین نکته ثابت می کند که کتاب مقدس کلام مقتدر الهی است. کتاب مقدس قادر است اینچنین تغییراتی حاصل نماید، زیرا حقیقتاً کلام خداست.

به مانند شواهد درونی، شواهد بیرونی نیز حقانیت کلام خدا را ثابت می کنند. تاریخ در کتاب مقدس یکی از این شواهد است. کتاب مقدس بسیاری از وقایع تاریخی را جزء به جزء شرح میدهد. پس لازم است (به مانند هر سند تاریخی) صحّت آن را بررسی کنیم. کشفیات باستانشناسی و سایر نوشته های تاریخی صحّت مطالب کتاب مقدس را بارها تأیید کرده اند. در واقع آثار باستانشناسی و نسخه های بدست آمده ثابت کرده اند که کتاب مقدس کامل ترین و دقیق ترین سند تاریخی دنیای باستان است. شرح دقیق و صحیح وقایع تاریخی در کتاب مقدس ثابت می کند که کلام واقعی و قابل اعتماد الهی است. پس هرگونه تعلیم کتاب مقدس قابل اعتماد است زیرا که کلام حقیقی خداست.

دلیل بیرونی دیگری که ثابت میکند کتاب مقدس کلام الهام شده خداست، خلوص و صداقت نویسندگان کتاب مقدس است. چنانکه قبلاً ذکر شد، افرادی را که خدا برای نگارش کلامش برگزید از طبقات متفاوت اجتماعی بودند. مطالعۀ زندگی شخصی آنان نشان می دهد که نه فقط دلیلی برای عدم صداقت نداشتند، بلکه حاضر بودند برای پیغامی که از خدا دریافت نموده بودند جان خود را فدا سازند. نویسندگان عهد جدید و ایماندارانی که در آن دوره می زیستند (اول قرنتیان فصل 15 آیه 6) به صحت و حقانیت پیغامشان ایمان کامل داشتند زیرا پس از قیام عیسی مسیح، او را دیده بودند و زمان خود را با او سپری کرده بودند. ملاقات مسیح قیام کرده آنچنان زندگی آنان را دگرگون کرده بود که هر چند گاهی اوقات از ترس در پناهگاه ها می زیستند، ولی مایل بودند بخاطر پیغامی که خدا بر آنان آشکار ساخته بود، بمیرند. زندگی و مرگ آنان شهادت میدهد که کتاب مقدس کلام واقعی خداست.

آخرین شاهد بیرونی که ثابت میکند کتاب مقدس کلام الهامی خداست بَقای آن در طول قرن های پی در پی است. از آنجا که کتاب مقدس مدعی بوده که کلام واقعی خداست، بیش از هر کتاب دیگری در تاریخ مورد حمله قرار گرفته است. طوری که بسیاری در پی نابود کردن آن بوده اند. علی رغم تمام حملاتی که جهت نابود کردن کتاب مقدس در زمان اولین امپراطوران روم (از قبیل دئوکلسین)، دیکتاتورهای کمونیست، و حتی ملحدان و ضد خدایان امروزی صورت گرفته است، کتاب مقدس به بقای خود در برابر این حملات، ادامه داده و همچنان پرفروش ترین کتاب در سراسر جهان است.

در طول تاریخ، شک گرایان تلاش نموده اند تا کتاب مقدس را یک افسانۀ مَحض معرفی کنند اما کشفیات باستان شناسی وجود آن را به عنوان یک سند تاریخی واقعی، اثبات کرده اند. . مخالفین مدعی شده اند که تعالیم و اصول کتاب مقدس بسیار قدیمی و متناقض با اصول حاکم بر جوامع امروزی است. ولی واقعیت نشان می دهد که اصول اخلاقی، مفاهیم قانونی، و تعالیم آن بیش از هر کتاب دیگری بر اصلاح جوامع و فرهنگ های مختلف دنیا اثر مثبت و بجا ماندنی داشته است. کتاب مقدس هنوز هم به وسیلۀ علم، فلسفه، و نهضت های مختلف ی مورد حمله قرار میگیرد ولی همچنان، به مانند زمانی که به نگارش درآمد، اصول آن حقیقی و منطبق با نیازهای بشر امروزی است. کتاب مقدس در طول 2000 سال گذشته اثر بنیادی و اساسی بر زندگی افراد بیشمار و فرهنگ های متعدد داشته است. برخلاف تلاش مخالفین برای نابودی و بی اعتبار کردن کتاب مقدس، این کتاب هنوز هم مقتدر، حقیقی، و مؤثر باقی مانده است. برجا ماندن کتاب مقدس در برابر این همه حمله نشانگر آن است که کلام حقیقی خداست. علیرغم تمامی حملاتی که به کتاب مقدس شده ، نباید تعجب کنیم که کتاب مقدس برای همیشه به عنوان کلام غیر قابل تغییر الهی باقی مانده است و همچنان باقی خواهد ماند. عیسی مسیح نیز خاطرنشان ساخت: "آسمان و زمين از ميان خواهد رفت، ولی سخنان من تا به ابد پابرجا خواهد ماند" (مرقس فصل 13 آیه 31). بعد از بررسی همه این دلایل، میتوانیم بگوییم، بله! کتاب مقدس، کلام حقیقی و واقعی خداوند می باشد.

 


سوال: "راه نجات بر اساس رومیان" چیست؟

جواب:
" کتاب رومیان با استفاده از آیات موجود در آن، راه و روش نجات را برای همه ما توضیح داده است. این روش ساده، و در عین حال بسیار مؤثر، به روشنی توضیح می دهد که چرا ما به نجات احتیاج داریم، خدا چگونه نجات را فراهم نمود، ما چگونه می توانیم نجات را دریافت نماییم، و اینکه نجات چه نتایجی دارد.

اولین آیه "راه نجات بر اساس رومیان" رومیان فصل 3 آیه 23 می باشد: "يرا همه گناه كرده‌اند و هيچكس به آن كمال مطلوب و پرجلالی كه خدا انتظار دارد، نرسيده است." همۀ ما گناه کرده ایم و مرتکب اعمالی شده ایم که باعث ناخشنودی خدا شده است. روی زمین هیچ شخص بی گناهی یافت نمی شود. رومیان فصل 3 آیه های 10 تا تصویر واضح تری از گناه و نتایج آن در زندگی ما ارائه می دهد. دومین آیه "راه نجات بر اساس رومیان" رومیان فصل 6 آیه 23 است که در مورد عواقب گناه به ما تعلیم می دهد: "زيرا هر كه گناه كند، تنها دستمزدی كه خواهد يافت، مرگ است؛ اما هر كه به خداوند ما عيسی مسيح ايمان آورد، پاداش او از خدا زندگی جاويد است." مرگ مجازاتی است که ما در ازای گناهان خویش دریافت کرده ایم. این مرگ هم جسمانی است و هم !


تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

طراحی سایت آنلاین دفترچه خاطرات